۱۳۸۸ فروردین ۳, دوشنبه

نگاه


من نگاهتو می خواستم که قشنگترین غزل بود --صحبت از فاجعه عشق با من از روز ازل بود --من یه عاشق غریبم با دلی خون و شکسته--- اشک من اشک غروب روتن پیچک خسته ---آخ که چشمات چه قشنگ بود با غزلهای نگاهت---آب میشد دلی که سنگ بود آخ که چشمات چه قشنگ بود ---چه قشنگ بود حرف چشمات با نگاه عاشق من ---کاش میموند همیشهzمی شه از صدای تو به غربت خزون رسید ---می شه از نگاه تو به وادی جنون رسید ---می شه با بوسه ی تو شراب غم رو سر کشید---می شه با دستای تو رو غصه ها یه خط کشید ---می شه تو چشای تو صداقت و پاکی رو دید ---می شه تو هوای تو بی دغدغه نفس کشید ---می شه در سکوت تو نغمه ی قاصدک شنید--- می شه در کنار تو طعم محبت و چشید ---می شه توی خواب تو یه عالمه آرزو چید ---می شه توی فال تو قشنگترین شعرا رو دید --می شه به خیال تو یواش و آهسته خزید --می شه به دیار تو همراه باد سرد وزید --می شه تو نقاشی هام عشقو کشید ---می شه می دونم می شه به تو رسید باقی لحظه های با تو بودن---

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر